دنیادنیا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

دنیای کوچک ما

سلام به دوستای گلم

 

نقطه کوچولوی دوست داشتنی من

 

 

روزایی بود که حتی نمی تونستم فکربچه دارشدن را بکنم حس میکردم آدم بایدخیلی خیلی قوی باشه که بتونه یه بچه ای را بزرگ کنه، بعدشش سال از زندگی مشترکمون، نمی دونم! چی شد؟ چه حسی بود. شایدبازم ترس از دیرشدن ،پیرشدن ،یا شایدحس نیاز نمی دانم !

تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم وخدا خیلی خیلی زود ودور از باورمان این امر را برایمان محقق گردانید.

در روز سی ویک اردیبهشت همه چیز با یه حس شروع شد وبا یه آزمایش ویه تلفن که جواب مثبت بود ادامه پیدا کرد،وقتی جواب را فهمیدم یه حال عجیبی داشتم یه شادی بینهایت و حس عمیق به یه نقطه واقعا یه چیزی به اندازه ی یه نقطه می تونه یه آدم واسیرخودش کنه ،آره این حس به من می گفت: یه باردیگه متولد شدم من حامل یه زندگی ویه قلب تازه ام برام افتخاربزرگی بود که یه زندگی تازه در بطن وجودم شکل بگیره من می تونستم به یه انسان تازه هویت وزندگی بدم خدا در درون من یه روح تازه قرار داده که پاک وبی آلایشه وعشق به این موجود تازه که نمیدونم چه عشقی بود ولی این ودرک می کنم که میگن :

تا مادر نشی نمی فهمی

جالب بود عشق به فرزند قبل ازخودش به وجوداومد

 

سی و هشت ماهگی دنیاجون

اینم از بازیهای دنیاجونم                 اینم از ساخت وساز دنیا با لگوهاش ونمایش بازی کردن دنیا به وسیله موشی در ساختمان       اینم بازی دنیا با علی  فوق العاده جالب و شیری   ...
14 خرداد 1395

تولد خاله جونی دنیا

امروزم نوزده فروردین 1395 تولد خاله مهربان دنیا جون دنیا جون برا خالش این کیک و انتخاب کرده خیلی خوشمزه بود   دنیا دختر بلای ما گل هدیه خاله جونیشم صاحب شد آخه دنیا عاشق گله   ...
19 فروردين 1395

نهم ربیع سالروز تولد دنیا و شب یلدای 94

نهم ربیع سالروز به دنیا اومدن عزیز دلم امسال مصادف شده بود با شب یلدا ماهم به این مناسبت بردیمت مغازه اسباب بازی فروشی ازت خواستیم تا هرچی دوست داری انتخاب کنی توهم جیگر را به قول خودت (اختخاب ) انتخاب کردی بعدشم رفتیم خونه باباجان تا این شب به یادماندنی را در کنار اونا بگذرونیم اینم مادرجون وپدرجون دنیا اینم دنیا و محمدصالح کوجولوی ما ...
1 دی 1394